مقاله به نرخ روز!عباس لسانی آچمزشان کرده...-محمد منصوری

ساخت وبلاگ

 

مردم سالاری اخیرا مقاله‌ای تحت عنوان «ماموریت ضد ملی پان تورکیست ها» منتشر کرده که در واقع واقعیت را مخدوش کرده است.

در این مقاله بخشِ اول سند ویکی‌لیکس که در واقع خواسته‌ها و ادعاهای آقای غلامرضا صبری است، به عنوان امر واقع گزارش شده است. در حالی که اگر خواسته‌ای مطرح است هر عاقلی پی آن را می‌گیرد که آیا آن خواسته مقبول افتاده یا خیر و اگر مقبول افتاده است آیا اجرا شده است یا خیر!

متاسفانه مردم سالاری این عقلانیت را نداشته و در دام خباثت عده ای تحت عنوان پژوهشگر افتاده است. 
مردم سالاری خواننده را احمق فرض کرده و با افزودن عنوان پژوهشگر خواسته تا خبر موثق جلوه داده شود.این کاریست که روزنامه شرق نیز برای سیف الدینی‌ها انجام می‌دهد.

قسمت اعظم خبر منتشر شده از طریق ویکی لیکس خواسته‌های نامبرده را شامل می شود ولی آخرین قسمت آن کامنتی است که در خصوص اظهارات آقای صبری نگاشته است که از مقبول شدن یا نشدن خواسته ها حکایت می کند. خدارو شکر طرف مقابل صبری مانند سردبیر مردم سالاری احمق نبوده یا مردم را احمق فرض نکرده است و نکاتی را مطرح کرده که هر انسان عاقلی نیز به حکم عقل باید بدان توجه کند.

کامنت مربوطه متذکر شده است:

اولا نحوه ارتباط سازمان آقای صبری با داخل ایران واضح نیست ثانیا بین فعالین داخل با سازمان های اینچنینی اختلافاتی است که این سازمان قادر به حل آن نبوده است.
حتی منشا این اختلاف را نیز گفته است که اکثریت ترک‌های ایران ابتدا خود را ایرانی می دانند.

طبقه گفته منبع، این کامنت بر اساس مشاهدات عواملینش اظهار شده است.
اظهار خواسته، واقعیت را منعکس نمی‌کند بلکه تنها واقعیات ذکر شده در متن همانهایی است تحت عنوان کامنت در انتهای متن آورده شده است که در واقع حاکی از این است که اظهارات آقای صبری منطبق بر واقعیت موجود نیست که آمریکا بتواند روی آن حساب کند.

 

اگر به قسمت بولد شده اظهارات آقای صبری در رسانه های ضد تورک دقت کنیم همانا حقوق ماهیانه برای آقای لسانی است.

 

در حالی که در متن، آقای لسانی به عنوان مثال ذکر شده است.در واقع آقای صبری تقاضای حمایت مالی برای خانواده تمام زندانی ها را کرده‌اند که بر اساس توضیحات کامنت انتهایی می توان دریافت که نه تنها خواسته ایشان بلکه اظهاراتشان نیز رد شده است چون مدرک کافی ارائه نداده است. بگذریم از اینکه اولا در متن گفته شده است:
"طرف باید زندان باشد و ثانیا به خانواده‌اش این وجه ادعایی داده می شود نه خود شخص".

حتی از این نیز بگذریم که بر فرض غیر واقعی پیشنهاد داده شده از طرف صبری موافقت شده و تمام راه‌ها هم برای اجرای آن مهیا شده است، آیا بر یک عاقل واجب نیست که از خودش بپرسد که مهمترین قسمت داستان موافقت امثال آقای لسانی است که اگر نشود یعنی داستان منتفی است؟!

اگر به سخنان جناب لسانی توجه کنیم ماهیت ضد امپریالیستی و همچنین ضد دخالت بیگانه ایشان اظهر من الشمس است(مثلا به سخنرانی ایشان بر سر قبر مرحوم دمیرچی دقت شود ).

ولی نکته مهم دیگر در این قسمت این است که فرض بفرمایید یکی به طور تصادفی از میان فعالین ملی-مدنی دستگیر شده و به زندان بیفتد آنگاه طبق سند که گفته است حقوق ماهیانه 200 دلار برای خانواده زندانی، بنابراین می توان او را جیره خوار یا عامل آمریکا یا جمهوری آذربایجان خواند؟!.

این استدلال به طور باور نکردنی مضحک است که عده ای به ترویج آن پرداخته‌اند.
یک نکته حاشیه‌ای بهتر است اضافه شود و آن اینکه در خبرها بعد از 200 دلار داخل پرانتز سه میلیون قید شده است.
این کار برای بولد شدن مقدار پول انجام شده در حالی که همین اواخر است که ارزش پول ایران بقدری کاهش یافته که دویست دلار نزدیک به سه میلیون رسیده است.
در سال 2007 که... .

همین است که مقاله مردم سالاری به نرخ روز است و بی انصافی کرده و حتی با دلار جهانگیری نیز حساب نکرده است!

و اما مسئله‌ای اساسی که باید در این قسمت ذکر شود فرق بین فاعل و حامی است.
به سخن هر حمایتی دال بر وجود رابطه بین آن نیست!

مثال‌های بیشماری می توان آورد؛ مثلا اینکه لنین از جنبش مشروطه طرفداری می کرد ، آیا می توان گفت که ستارخان عامل لنین بود؟

یا همین چند سال پیش برخی فعالین سیاسی داخل مخالف برجام بودند دقیقا همراستا با خواسته اسرائیل.
آیا می توان گفت آن ها عامل اسرائیل هستند؟

حتی فرانسه به خوبی از آیت‌اللّه خمینی میزبانی کرد. بر اساس استدلال مثلا پژوهشگر روزنامه مردم سالاری آنگاه باید گفت فرانسه عامل اصلی انقلاب در ایران بود!


در واقع وقتی خواسته‌ای و جریانی مطرح می شود، استدلال بر اساس حامی آن برای وقوف به ماهیتش از جفنگیات است.

البته تاریخ ایران پر است از توطئه بینی‌ها که خواننده را از تامل بر ماهیت اصلی و قابلیت های درونی یک جریان دور می کند و نهایتا ما آن تجربه لازم را نگرفته و دوباره از همان نقطه دچار اشتباه می شویم.

یکی از این نقطه‌های نفرت پراکنی با کلید واژه‌هایی همچون تمامیت ارضی و ایران دوستی انجام می‌شود.
آیا ما باید کارهای امپریالیست را که با کلید واژه «دخالت حقوق بشردوستانه» در کشورهای دیگر انجام می دهند را باور کنیم!؟

همانگونه که قضاوت بوسیله این کلید واژه‌ها ساده‌لوحانه است باید مراقب ستون پنجم‌ها نیز بود که با نفرت پراکنی، فرافکنی و اتهام‌های بی پایه و اساس سعی در غیرخودی کردن قسمت قابل توجهی از شهروندان این کشور را دارند!

این ستون پنجم‌ها با کلید واژه‌های محبوب همواره سعی در حذف صورت مسائل اتنیکی ایران را دارند چرا که حل این مسائل مساوی است با گسترش دایره شمولیت که همانا با مشروعیت مردمی پیوند دارد.

 

اینها با این اتهامات این دایره را هرچه کوچکتر می‌خواهند و این خود یکی از پایه‌های فروپاشی و تجزیه ایران خواهد شد!

شنیده شدن و انجام خواسته‌های به حق و مشروع شهروندان یعنی افزایش اقتدار که این رسانه‌ها با این رویه در پیش گرفته شده عملا از در مخالفت برآمده‌ و زمینه چالشهای هرچه بیشتر قومی را فراهم می‌آورند!

به سخن دیگر؛ با ادامه سیاستهای جریان ضد حقوق مشروع شهروندان، هم آتش زیرخاکستر اتنیکی بیکباره زبانه کشیده و هم امکان دخالت خارجی قوت خواهد گرفت!

حواستان به ماموریت ضد ملی نفرت‌پراکنانِ قوم محورِ ضدِتورک باشد!

تداوم بازداشت «حکیمه احمدی» فعال ملی آذربایجانی...
ما را در سایت تداوم بازداشت «حکیمه احمدی» فعال ملی آذربایجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : riseupagain17 بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 23 اسفند 1397 ساعت: 16:27